بیا تو فاز | دانلود آهنگ جدید

وارث زمین

وارث زمین


مژده‌ای به:

علاقه‌مندان به تکامل فردی؛

مشتاقان کمال واقعی؛

جویندگان سعادت ابدی؛

سالکان وادی سیر و سلوک؛

تشنگان معارف ناب اسلامی؛

خستگان صحراهای حیرت؛

پیکارکنندگان با نفس امّاره؛

لطمه‌خوردگان از وساوس شیطان؛

محرومان از استاد اخلاق و عرفان؛

نرم‌افزار «رهبر معنوی»، نشر آثار تربیتی «حاج فردوسی» منتشر شد.

 

لینک دانلود از سایت:

https://goo.gl/kcyckh


 

سلام /

آیا عمل جراحی پرده‌ی بکارت غضروفی، که منجر به دیدن و لمس آلت تناسلی می‌شود، دارای ضرورت است؟
ببخشید

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
تشخیص ضرورت، بر عهده‌ی مکلف است. یعنی باید بنگرد و دقت کند که آیا کار مهم‌تری با ارتکاب این معصیت، انجام می‌گیرد یا نه؟ به عبارت ساده، باید امر مهم‌تری در میان باشد که انجام گناه را جایز نماید. مثلاً هر گاه جان یا آبروی مسلمان محترم، در معرض خطر جدّی قرار گیرد، می‌تواند مجوّز انجام چنین عملی باشد. در هر حال، نمی‌توان بدون ملاحظه‌ی تمام جوانب، حکم مسأله را بیان نمود.

موفق باشید
حاج فردوسی


 

با سلام
اگر نتوانم در مناسبت‌هایی مانند «دحو الارض» یا «عید غدیر» روزه بگیرم، آیا می‌توانم فردای آن یا با چند روز فاصله، قضایش را بجا بیاورم؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
روزه‌ی مناسبتی، فرصتی است که اگر از دست رفت، قابل جبران نیست؛ همچنان که در حدیث مشهور از استاد اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) آمده است که فرمودند: «إِنَّ لِلَّهِ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ‏ نَفَحَاتٍ‏ أَلَا فَتَرَصَّدُوا لَهَا» (عوالی اللئالی، احسائی، جلد ۱، صفحه‌ی ۲۹۶، الفصل العاشر فی أحادیث تتضمن شیئا من الآداب الدینیه) ترجمه: همانا برای خدای تعالی در روزگارتان، وزش‌هایی‌ است، هان آن را شکار کنید. و در روایتی دیگر آمده است: «إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ‏ نَفَحَاتٍ‏ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا بِکَثْرَهِ الِاسْتِعْدَادِ» (عوالی اللئالی، احسائی، جلد ۱، صفحه‌ی ۱۱۸؛ الجمله الثانیه فی الأحادیث المتعلقه بالعلم و أهله و حاملیه) ترجمه: همانا برای پروردگارتان در روزگارتان وزش‌هایی است، هان خود را در معرض آن قرار دهید با بسیار آماده شدن.
به عبارت ساده، مثل این که الان باران می‌آید، اگر شما همین الان به فضای آزاد نروید، فردا نمی‌توانید قضایش را بجا آورید زیرا دیگر بارانی نمی‌بارد.
همچنان که اصل روزه، تشریع شده، قضای آن نیز باید تشریع شده باشد. یعنی وقتی روزه‌ی ماه رمضان را واجب کردند، قضای آن، برای کسی که به علت سفر یا مرض نتواند روزه بگیرد را نیز قرار دادند. اگر سه روز روزه در ماه ـ که معروف به روزه‌‌ی دهر است ـ را تشریع کردند، در کنارش فرمودند اگر نتوانستی، در روزهای دیگر یا حتی روزه‌های تابستان را در زمستان، قضا کن. ولی در سایر مناسبت‌ها، قضای روزه‌اش تشریع نشده است. پس فرصتی است که اگر از دست رفت، رفت که رفت و دیگر قابل جبران نیست.

موفق باشید
حاج فردوسی


بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم
١. آیا استاد حاضر (ارواحنا فداه) منهاجی است، یا به خاطر سِمت و جایگاه استادی، از منهاجی فراتر است؟
٢. آیا در شأن منهاجی هست که بعد از گفتن نام استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام)، جمله‌ی «ارواحنا لتراب مقدمه الفداء (ارواح ما فدای خاک پایش)» را بگوید؟ همچنین بوسیدن پای آنان (علیهم السلام).
به امید همسایگی در فردوس اعلی ان شاء الله.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب ۱: این سؤال، ارزش تربیتی و عملی ندارد ولی از جهت باز شدن دیدگاه،‌ عرض می‌کنم: اصل در این عالم و همه‌ی عوالم هستی، خدای تعالی‌ست. سپس در مرتبه‌ی بعد، نوامیس دهر قرار دارد، یعنی قانون‌های تکوینی و تشریعی خداوندگار. سپس برای ابلاغ این قانون‌ها به انسان‌ها، مردانی پاک‌سرشت را برگزیده که به مناسبت جایگاهشان به رسول و نبی و وصی، نامبردار می‌شوند. پس اصل اول، خداست و اصل دوم، قانون‌های خداست (دین) و اصل سوم،‌ انبیاء و اوصیاء (علیهم‌السلام) هستند و در رتبه‌ی آخر، اهل ایمان و عمل صالح هستند، یعنی کسانی که به قانون‌های خدای تعالی که انبیاء و اوصیاء (علیهم‌السلام) آورده‌اند، ایمان می‌آورند و عمل می‌نمایند. و منافق (صاحبِ اقرار ظاهری و انکار قلبی) و کافر (صاحبِ انکار ظاهری و قلبی)، هیچ جایگاه و ارزشی در نظام هستی ندارند.
این رتبه‌بندی، از فحوای آیات و روایات به دست می‌آید و در حالت تعارض، اصل متأخر، فدای اصل متقدم می‌شود. به عبارت ساده، هر جا امر دایر شود بین این که خدا بماند یا دین خدا، دین خدا فدای ذات خدا می‌شود. هر جا امر دایر شود بین این که دین خدا بماند یا رسول و نبی و وصی، رسول و نبی و وصی، قربانی می‌شود تا دین خدا بماند. هر جا امر دایر شود که رسول و نبی و وصی بماند یا اهل ایمان، اهل ایمان فدا می‌شوند تا رسول و نبی وصی بماند. و هر جا امر دایر شود که مؤمن بماند یا منافق و کافر، باید منافق و کافر، فدای مؤمن شوند.
پس هر گاه منهاج فردوسیان را واضحات و مسلّمات شیعه‌ی اثنی‌عشریه بدانید (چنان که ما می‌دانیم) و شیعه‌ی اثنی‌عشریه را فرقه‌ی ناجیه و اسلام اصیل بدانید (چنان که ما می‌دانیم)، باید معتقد شوید که انبیاء و اوصیاء (علیهم صلوات الله اجمعین) افتخارشان به منهاجی بودنشان است.
البته این سخن،‌ بر لجوجی که اصرار دارد بدون دلیل، «منهاج فردوسیان» را فرقه‌ی ضالّه و عرفان کاذب بخواند، بسی سخت و سنگین است وَ إنّها لَکبیرهٌ إلا علی الخاشعین.
جواب ۲: جمله‌ی «ارواحنا لتراب مقدمه الفداء» اگر به معنی تحت اللفظی‌اش باشد یعنی «روح ما فدای خاک پایش باد»، درست نیست و خارج از شأن منهاجی است؛ به این صورت که آن حضرت، از راه خاکی‌ای عبور کنند و اثر کفش یا پایشان بر زمین بماند و روح ما، به احترام آن خاکی که کف کفش یا کف پای مبارکشان بر آن گذاشته شده، از بدن مفارقت کند. ولی این جمله، نباید به معنی تحت اللفظی‌اش ترجمه شود، بلکه باید اینگونه معنی‌اش کرد: روح ما در راه استقرار دولت حق به پیشوایی آن بزرگوار، فدا باد. به عبارت ساده، در راه استقرار «کلمهُ الله» در زمین و سرنگون کردن مستکبرین، در رکاب آن حضرت، شهید شویم. اگر به این معنی بگیریم، بسیار درست است و آرزوی خیلی خوبی است و دعای بسیار ارزشمندی خواهد بود.
بوسیدن پای آن بزرگواران،‌ بر طبق روایات معتبری که به دست ما رسیده، نهی شده است و اگر روزی، توفیق تشرّف به محضر باهر النور حضرت استاد حاضر (ارواحنافداه) دست دهد، اجازه نخواهند داد که پای مبارکشان را ببوسیم.

موفق باشید
حاج فردوسی


 

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم
١. محدث کیست؟
٢. آیا شیخ عباس قمی رحمت الله علیه، محدث بود؟
با تشکر فراوان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب ۱: هر قومی برای خودشان،‌ مصطلحاتی دارند که باید معنی آن اصطلاح را از خودشان پرسید ولی آنچه در نزد ما مشهور و متداول است، چهار لفظ «راوی»، «محدّث»، «حدیثی» و «فقیه» است؛ که به تعریف اجمالی هر کدام می‌پردازیم:
روای: کسی است که از استاد اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) یا ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) سخنی را شنیده است و برای دیگران، بازگو می‌نماید. همچنین به کسی که حدیث را از «راوی» می‌شنود و برای دیگران بازگو می‌کند نیز «راوی» گفته می‌شود. پس اکثر قریب به اتفاق روایات، بیش از یک راوی دارند. مثلاً در این روایت: ابْنِ الْقَدَّاحِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) قَالَ: «أَیُّمَا مُؤْمِنٍ حَافَظَ عَلَى صَلَاهِ الْفَرِیضَهِ فَصَلَّاهَا لِوَقْتِهَا فَلَیْسَ هُوَ مِنَ الْغَافِلِینَ» (محاسن، محدث برقی، جلد ۱، صفحه‌ی ۵۰، باب ثواب المحافظه على الصلاه)؛ ابن قداح، حسن بن محبوب، جمیل بن درّاج و زراره (رحمه الله علیهم اجمعین)، «راوی» هستند.
محدّث: کسی است که روایت را از آخرین راوی، شنیده و در کتابش ثبت نموده است. پس از این کار، سلسله‌ی روات، منقطع شده و ارجاعات، به کتاب محدث است. مثلاً مرحوم محمد بن یعقوب کلینی (ره) روایات زیادی را از راویان مختلف، شنیده و در کتاب با عظمتش به نام «کافی» ثبت نموده است. پس از مرحوم کلینی (ره) ارجاع احادیث به راوی نیست بلکه به کتاب کافی است و البته راویان آن حدیث، در کتاب کافی، ثبت است. سلسله‌ی راویان و محدثان، نهایتاً تا اواخر قرن پنجم امتداد می‌یابد.
حدیثی: کسی است که بیشتر عمر خود را در مطالعه و جمع‌آوری و دسته‌بندی احادیث شریفه صرف کرده است. این افراد، تماماً با کتاب‌های حدیثی در ارتباطند و آثارشان، واسطه‌ای برای ارائه‌ی بهتر و منظم‌تر احادیث است. اینان، نه امامان را دیده‌اند و نه راویان را دیده‌اند و نه حتی محدثان را. افرادی همانند علامه مجلسی، سید هاشم بحرانی، شیخ حرّ عاملی، شیخ حسین نوری، شیخ علی نمازی و شیخ عباس قمی را می‌توان از این گروه برشمرد.
فقیه: کسی است که کاری به جمع‌آوری روایت و دسته‌بندی آن ندارد ولی با مطالعه‌ی فنّی روایات، درست و نادرست آن را مورد دقت قرار داده و مطالعه‌اش در روایات، به منظور استخراج و استنباط حلال و حرام فقهی است.
جواب ۲: لفظ دقیق در مورد مرحوم حاج شیخ عباس قمی (ره) این است که ایشان را «حدیثی» بخوانیم ولی به جهت سنگین بودن تلفّظ و احتمال اشتباه با حدیث نکره، بیشتر به لفظ «محدّث» خوانده می‌شود. مثلاً به جای این که نوشته شود: «در حدیثی که حدیثی قمی (ره) در منتهی الآمال آورده، آمده است …» نوشته می‌شود: «در حدیثی که محدّث قمی (ره) در منتهی الآمال آورده، آمده است …»؛ همچنین است «محدث نوری»، «محدث بحرانی» و «محدث عاملی» که جملگی، «حدیثی» هستند ولی مجازاً به «محدّث» خوانده می‌شوند.

موفق باشید
حاج فردوسی

 

 

سلام علیکم

برنامه‌ی «سمت خدا» به تبیین حدّ چشم گفتن مرد به زن پرداخته بود که باعث اعتراضاتی به این برنامه شده بود. لطفاً حد چشم گفتن مرد به زن و بر عکس آن را بر اساس نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان تبیین نمایید.
با مثال شرح می‌دهم: شما بارها عنوان کرده‌اید که زن، شکننده و لطیف است و باید با این جنس، به نرمی و مهربانی رفتار کرد و حتی قانونی نیز در همین رابطه وجود دارد؛ اما مسائلی به وجود می‌آید که نمی‌توان هم منهاجی بود و هم لطافت زن را در نظر گرفت؛ زن، خواهان دید و بازدید و شب نشینی با اقوام است و مرد نمی‌پذیرد، در نتیجه، زن می‌شکند. زن، خواهان شرکت مرد خود، مثل بقیه‌ی مردهای اقوام در عروسی است و مرد منهاجی به علت دوری از غنا نمی‌پذیرد، در نتیجه، زن می‌شکند. مرد منهاجی خواهان موی سر کوتاه و ریش یک قبضه است و زن خوشش نمی‌آید، در نتیجه، زن می‌شکند.
شمار اینگونه تقابل مرد دینی با زن آیینی، باعث یکسری ناراحتی‌ها و دلخوری‌ها می‌شود و از آنجایی که زن، عقلی ناقص دارد، یک روز قانع شده و می‌پذیرد و روز دیگر، تحت تأثیر جامعه، آن را رد می‌کند. چه می‌شود کرد که هم منهاجی بود و هم زن نشکند؟ حدّ چشم گفتن تا کجاست؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
در مراعات قوانین طبقات اول تا چهارم، اصلاً به میل قلبی زنتان اعتنا نکنید؛ حتی اگر زنتان، بخواهد مخالفتش را به خطر جانی یا به آبروریزی بزرگ برساند. به عبارت ساده، هر گاه زنتان با مراعات قانون‌های طبقات اول تا چهارم توسط شما، به قدری مشکل داشته باشد که دست به خودکشی بزند یا بدون لباس به خیابان بیاید یا از اینگونه کارها، در این صورت، آن زن را رها کنید که هیچ خیری در او نیست. او یک دیوانه است و باید به سرعت، از شرّش خلاص شوید.
در مراعات قانون‌های طبقات پنجم و ششم، سعی کنید او را توجیه کنید یا با وعده‌های نیکو و هدیه و مانند اینها، رضایتش را جلب نمایید. در مراعات قانون‌های طبقات هفتم تا دهم، حالش را بنگرید، اگر مخالفتش از روی ناچاری و دلیل معقول است، اعتنا کنید، ولی اگر از سرِ نازآوردن و خود شیرین کردن است، با شوخی و لطافت، مخالفتش را نادیده بگیرید.
با این حساب، هر گاه زوجه‌یتان از شما می‌خواهد بر سفره‌ای بنشینید که بر آن سفره، شراب نوشیده می‌شود، یا به عروسی‌ای بروید که موسیقی می‌زنند، به هیچ وجه اعتنا نکنید، هر چند گریه کند یا شکسته شدن دل و جریحه‌دار شدن احساساتش را بهانه نماید.
هر گاه زوجه‌یتان از شما می‌خواهد که هیچگاه نماز شب نخوانید، برایش هدیه بخرید یا وعده‌ی نیکو به او بدهید تا از مخالفتش برگردد.
ولی اگر مثلاً از شما می‌خواهد که در سینک ظرفشویی، استنشاق نکنید؛ چون حرفش به خاطر تمیزی بیشتر است و از دیدن رفتار شما، منزجر می‌شود، اعتنا کنید و استنشاق را به جای دیگری منتقل نمایید.
در رابطه‌ی زن با شوهر، اندکی فرق دارد؛ یعنی منهاجیات در مراعات نکردن طبقات اول تا چهارم قوانین عملی منهاج فردوسیان، به حرف شوهرشان گوش ندهند، ولی قوانین عملی طبقات پنجم تا دهم را با جلب رضایت شوهر، مراعات کنند.
در سایر مسائل که مشهور به مباحات است،‌ باید تفاهم و همدلی در میان زن و شوهر، حاکم باشد و انجام هر مباحی که موجب تحکیم روابط خانوادگی و بین الزوجین باشد، ممدوح است؛ کارهایی مانند کمک به زوجه در امور منزل مثل ظرف‌شستن و بچه‌داری و جارو کردن و غیره. البته توصیه می‌کنم زیاد خود را به دست و پای زن‌جماعت نیاندازید که بی‌قدر و ارج خواهید شد. زن و بچه، به سبب نقصان عقلی که دارند، در اکثر مواقع، همراهی و همکاری شوهر یا پدر را به پای ضعف و دون‌پایگی او می‌گذارند.

موفق باشید
حاج فردوسی


PAGES